امام حسین و شهادتش

ساخت وبلاگ

ماه محرم، اولین ماه تقویم اسلامی، خاطره ایثار امام حسین را به همراه دارد. این متن کوتاه بیانگر تحسین عمیق نویسنده آن نسبت به امام حسین (ع) و بینشی از فاجعه کربلاست.

معرفی

ماه محرم، اولین ماه گاهشماری اسلامی، خاطره ایثار امام حسین (ع)، نوه حضرت محمد (ص) و اهل بیت و یاران بزرگوارش را به همراه دارد.

این متن کوتاه بیانگر تحسین عمیق نویسنده آن نسبت به امام حسین (ع) و بینشی در فاجعه کربلا، دلایل و پیامدهای آن است.

با این امید ارائه می شود که موجب وحدت اسلامی و عشق برادرانه ای شود که نویسنده در مقدمه خود به دنبال آن است.

نویسنده البته کسی نیست جز مترجم و مفسر مشهور اهل سنت انگلیسی، عبدالله یوسف علی، که در سال 1952 در انگلستان درگذشت.

او نمی دانست که ترجمه و تفسیر قرآن او به انگلیسی تا این حد در غرب و شرق، هر جا که انگلیسی خوانده و فهمیده شود، محبوب شود.

و کمتر می‌دانست که نسخه‌های بعدی ترجمه و تفسیر قرآن او دستخوش دستکاری می‌شود، به طوری که اشاره‌های پسندیده به امام حسین (ع) از جمله تغییرات دیگر حذف می‌شود!

شاید کسانی هستند که می خواهند یاد امام حسین (ع) را محو کنند.

شاید هنوز کربلا تمام نشده است.

تیم پروژه کتابخانه دیجیتال اسلامی اهل بیت

پیشگفتار

صفحات زیر بر اساس گزارشی از سخنرانی من در لندن در مجلس عاشورا در روز پنجشنبه 28 مه 1931 (محرم 1350 ه. ق) در هتل والدورف ارائه شده است. گزارش متعاقبا تصحیح شد و کمی گسترش یافت.

مجلس مجلس قابل توجهی بود که به دعوت آقای A. S. M. Anik تشکیل جلسه داد. نواب سر عمر حیات خان تیوانا به ریاست و اعضای تمامی مکاتب اسلامی و نیز غیرمسلمانان با کمال احترام یاد و خاطره شهید بزرگوار اسلام را گرامی داشتند.

با گنجاندن آن در مجموعه جزوات اسلام ترقی خواه، امید است که به مخاطبان بزرگتری نسبت به آنچه که می توانستند حضوری داشته باشند، دست یابد. همچنین، شاید به تقویت پیوندهای محبت برادرانه کمک کند که همه کسانی را که آرمان های برادری مقدس را که پیامبر در خطبه آخرش موعظه کرده است، متحد می کند.

غم به عنوان پیوند اتحادیه

من امروز بعد از ظهر قصد دارم در مورد یک موضوع بسیار جدی ، شهادت امام حسین در کربلا صحبت کنم ، که ما سالگرد را جشن می گیریم. همانطور که رئیس بسیار به درستی اشاره کرده است ، این یکی از آن وقایع شگفت انگیز در تاریخ مذهبی ما است که در مورد آن همه فرقه ها توافق شده است. بیش از این ، در این اتاق من این افتخار را دارم که به برخی از افرادی که متعلق به اقناع مذهبی ما نیستند ، بپردازم ، اما من فکر می کنم که این دیدگاه که امروز مطرح کردم ممکن است از آنها از تاریخی ، اخلاقی و آن مورد علاقه آنها باشداهمیت معنوی

در واقع ، هنگامی که ما پیشینه آن فاجعه بزرگ را در نظر می گیریم ، و تمام آنچه در طول 1289 سال قمری اتفاق افتاده است ، نمی توانیم متقاعد شویم که برخی از وقایع غم و اندوه و شکست ظاهری واقعاً همان چیزهایی هستند که محاسبه می شوند ،یا ما را به سمت اتحاد بشریت سوق دهید.

چگونه شهادت تقسیمات را بهبود بخشید

وقتی ما غریبه ها یا میهمانان را دعوت می کنیم و آنها را از دایره خانواده خود آزاد می کنیم ، این به معنای بزرگترین خروج قلب ما به آنها است. رویدادهایی که قصد دارم توصیف کنم به برخی از مهمترین حوادث تاریخ داخلی ما در جنبه معنوی آنها اشاره دارد. ما از برادران ایمان دیگر می خواهیم که بیایند ، و برخی از افکاری را که توسط این رویداد خوانده می شوند با ما در میان بگذارند. در حقیقت ، همه دانش آموزان تاریخ می دانند که وحشت هایی که با واقعه بزرگ کربلا در ارتباط است ، بیش از هر چیز دیگری انجام داد تا جناح های مختلف مدعی را که متأسفانه در آن مرحله اولیه تاریخ مسلمانان ظاهر شده بودند ، متحد کنند. شما می دانید که گفته های قدیمی فارسی برای پیامبر اعمال می شود:

Tu Barae Wasl Kardan Amadi ؛

Ni Barae Fasl Kardan Amadi.

"شما به جهان می خواهید که متحد شوید ، نه تقسیم کنید."

این به طرز شگفت انگیزی توسط غمها و رنج ها و سرانجام شهادت امام حسین نمونه شد.

بزرگداشت فضیلت های بزرگ

در تاریخ ما تمایل به جشن گرفتن این رویداد صرفاً با صدای جیر جیر و مصیبت ، یا گاهی اوقات توسط نمادهایی مانند تازیا هایی که در هند می بینید ، وجود داشته است - همانطور که برخی از مردم آنها را صدا می کنند. خوب ، نمادگرایی یا نمادهای قابل مشاهده ممکن است گاهی اوقات در شرایط خاص مفید باشد زیرا تمایل به تبلور ایده ها دارد.

اما من فکر می کنم مسلمانان هند امروز کاملاً آماده هستند تا روشی مؤثرتر برای تجلیل از شهادت اتخاذ کنند ، و این با اندیشه کردن به فضیلت های بزرگ شهید است و سعی در درک اهمیت وقایعی که در آن شرکت کرده است ، می تواند درک کندو ترجمه آن دروس بزرگ اخلاقی و معنوی به زندگی خودشان. از این نظر من فکر می کنم شما موافقت خواهید کرد که خوب است که ما باید در کنار هم بنشینیم ، حتی افراد با ایمان های مختلف ، - در کنار هم بنشینیم و یک رویداد بزرگ تاریخی را در نظر بگیریم ، که در آن نمونه ای از فضیلت های دلسرد کننده روح مانند ایمان ناشایست بود، شجاعت بدون سر و صدا ، فکر کردن به دیگران ، ایثارگر بودن ، استوار بودن در جنگ درست و ناخوشایند علیه اشتباه.

اسلام سابقه ای از محبت های زیبا داخلی ، رنج ها و تلاش های معنوی دارد که دوم در جهان نیست. آن طرف تاریخ مسلمانان ، گرچه برای من با ارزش ترین است ، اما متاسفم که می گویم ، اغلب مورد غفلت واقع می شود. این مهمتر از همه این است که ما باید به آن توجه کنیم ، توجه مجدد ، توجه مردم خودمان و همچنین توجه کسانی که به حقیقت تاریخی و مذهبی علاقه مند هستند ، توجه کنیم.

اگر در تاریخ اسلام چیزی گرانبها وجود داشته باشد ، جنگ ها ، سیاست ها ، یا گسترش درخشان ، یا فتوحات شکوهمند یا حتی غنایم های فکری که اجداد ما جمع می کردند ، نیست. در این مسائل ، تاریخ ما ، مانند همه تاریخ ، دارای چراغ ها و سایه های آن است. آنچه ما به ویژه برای تأکید بر آن نیاز داریم ، روح سازماندهی ، برادری ، شجاعت غیرقابل تحمل در زندگی اخلاقی و معنوی است.

برنامه گفتمان

من ابتدا پیشنهاد می کنم که ایده ای از تنظیمات جغرافیایی و پیشینه تاریخی به شما ارائه دهم. سپس من به طور خلاصه می خواهم به وقایع واقعی که در محرم رخ داده است ، اشاره کنم و سرانجام توجه شما را به درسهای بزرگی که می توانیم از آنها بیاموزیم ، جلب کند.

تصویر جغرافیایی

در قرار دادن قبل از شما تصویری جغرافیایی از قطعه کشور که در آن تراژدی بزرگ به تصویب رسیده است ، من خودم را خوشبخت می دانم که خاطرات شخصی خودم را برای ترسیم داشته باشم. آنها تصویر را به ذهن من زنده می کنند و ممکن است به شما نیز کمک کنند. وقتی در سال 1928 از آن صحنه ها بازدید کردم ، یادم است که از بغداد در تمام آن کشور که توسط رودخانه Euphrates آب شده بود ، پایین رفتم. در حالی که من از یک پل قایق در الموزایب در صبح خوب آوریل عبور کردم ، افکار من طی قرن ها و قرن ها جهش می یابد.

در سمت چپ رودخانه اصلی شما زمین کلاسیک قدیمی تاریخ بابل را دارید. شما ایستگاه راه آهن هیلا را دارید. شما ویرانه های شهر بابل را دارید که شاهد یکی از بزرگترین تمدن های باستان هستید. آنقدر با گرد و غبار در هم آمیخته بود که فقط در سالهای اخیر است که ما شروع به درک بزرگی و شکوه آن کرده ایم. سپس شما سیستم رودخانه ای بزرگ فرات را دارید ، همانطور که به آن گفته می شود ، رودخانه ای بر خلاف هر رودخانه دیگری که ما می شناسیم. این افزایش در بسیاری از منابع از کوههای ارمنستان شرقی ، و در Zig-Zags بزرگ از طریق Rocky Country جارو می شود ، سرانجام همانطور که اکنون می بینیم بیابان را دامن می زند.

هر جا که شاخه ها یا کانال های در هم تنیده آن می توانند به آن برسند ، بیابان را به کشور کشت پربار تبدیل کرده است. در عبارت زیبا ، شکوفه کویر را به عنوان گل سرخ کرده است. در حاشیه شرقی صحرای سوریه دامن می زند و سپس به سرزمین باتلاقی جریان می یابد. در یک دستگاه نه چندان دور از کربلا ، دریاچه هایی وجود دارد که آبهای آن را دریافت می کنند و به عنوان مخزن عمل می کنند. پایین آن با رودخانه دیگر ، دجله ها و رودخانه های متحد به نام شات العرب به خلیج فارس متحد می شوند.

آب و تراژدی فراوانی از تشنگی

از باستانی ترین زمان این تراکت سرخس پایین یک باغ بوده است. این یک مهد تمدن اولیه ، یک مکان جلسات بین سومر و عرب و بعداً بین پارس ها و اعراب بود. این کشور غنی و به خوبی با آب و با آب خرما و باغ های انار است.

مزارع مثمر ثمر آن می تواند شهرهای پرجمعیت را تغذیه کند و مراتع خوش تیپ آن با گله ها و گله های بزرگ خود ، عربهای عشایری را به خود جلب می کند. از اهمیت ویژه ای برخوردار است که در مرز چنین سرزمین خوب آب ، باید تراژدی مردان بزرگ و خوب را که در اثر تشنگی درگذشتند ، تصویب می کردند و ذبح می شدند زیرا آنها از خم شدن زانو به نیروهای ناآرامی امتناع می کردند.

خطوط شاعر انگلیسی "آب ، آب در همه جا و قطره ای برای نوشیدن" به زور در این مرز بین آب فراوان و ماسه های متروک به خانه آورده می شود.

کربلا و گنبد بزرگ آن

احساساتی را که با آن به کربلا از شرق نزدیک شدم به یاد می آورم. پرتوهای آفتاب صبحگاهی Gumbaz-I-Faiz ، گنبدی بزرگ که ساختمان حاوی مقبره امام حسین را تاج می دهد. Karbala در واقع در یکی از مسیرهای بزرگ کاروان صحرا ایستاده است. امروز شهر رودخانه کوفا ، که زمانی پایتخت خلیفات بود ، یک دهکده صرف است و شهر نجف به مقبره حضرت ‘علی مشهور است ، اما از اهمیت کمی تجاری برخوردار است.

Karbala ، این پاسگاه کویر ، یک زمین و یک مکان ملاقات و همچنین یک مکان مقدس است. این بندر بیابان است ، دقیقاً همانطور که بصره ، پایین پایین ، بندری برای خلیج فارس است. زیبا نگه داشته شده جاده ای به مقبره است که در تمام طول سال به زائران از همه نقاط جهان می آیند. کاشی های مینا رنگی زیبا ساختمان را تزئین می کنند. در داخل ، در سقف و دیوارهای فوقانی ، موزائیک شیشه ای زیادی وجود دارد.

به نظر می رسد که این شیشه نور را گرفته و منعکس می کند. اثر این است که از آبشارهای غنی از نور همراه با افتخار یک ساختمان بسته است. خود مقبره به نوعی کوره داخلی است و در زیر زمین نوعی غار قرار دارد که در آن مکان واقعی که شهید سقوط کرده است نشان داده می شود.

شهر نجف تقریباً در حدود 40 مایل با جنوب قرار دارد و مقبره حضرت ‘علی در زمین مرتفع است. می توانید گنبد طلایی را برای مایل در اطراف مشاهده کنید. فقط چهار مایل با نجف و با یک ترامووی با آن در ارتباط بود ، شهر متروک کوفا است. مسجد بزرگ ، اما لخت و عملاً بلااستفاده است. گنبد آبی و میهراب کاشی های مینا ، شاهد جلال باستانی مکان هستند.

شهرها و معنای فرهنگی آنها

ساختمان کوفا و بصره ، دو پاسگاه بزرگ امپراتوری مسلمانان ، در شانزدهمین سال هجرا ، نمادی قابل مشاهده بود که اسلام در حال فشار آوردن به قدرت خود و ایجاد تمدن جدید بود ، نه تنها به معنای نظامی بلکه درایده های اخلاقی و اجتماعی و در علوم و هنر.

شهرهای قدیمی ، بیش از سیستم های قدیمی و مؤثر که آواره شده اند ، از آن راضی نیستند. و همچنین از اولین قدم های انجام شده راضی نبود. همیشه در حال بررسی ، آزمایش ، دور انداختن ، مجدداً کارهای دستی خود بود. همیشه یک مهمانی برگزار می شد که می خواست روی راه های قدیمی بایستد ، شهرهایی مانند دمشق آماده را به خود اختصاص دهد ، که عاشق سهولت و مسیر کمترین مقاومت بود. اما روحهای بزرگتر به مرزهای جدید - ایده ها و همچنین جغرافیا کشیده شدند.

آنها احساس می کردند که صندلی های قدیمی مانند کرم های تولید چوب مرده و پوسیدگی هستند که خطر برای اشکال بالاتر زندگی است. درگیری بین آنها بخشی از تراژدی کربلا بود. در پشت ساختمان شهرهای جدید غالباً در حال رشد ایده های جدید است. بنابراین ، ما موضوع را کمی دقیق تر بررسی کنیم. این چشمه های پنهان تاریخ بسیار جالب را نشان می دهد.

مجاورت مکه و مدینه

شهرهای بزرگ اسلام در بدو تولد مکه و مدینه بودند. مکه ، مرکز زیارت قدیمی عرب ، زادگاه پیامبر ، تعلیم پیامبر را رد کرد و او را کنار گذاشت. بت پرستی آن کارآمد بود. انحصار قبیله آن مؤثر بود. خشونت آن در برابر معلم نور جدید مؤثر بود.

پیامبر گرد و غبار خود را از پاهای خود تکان داد و به مدینه رفت. این شهر با آب و هوای یاترب ، با جمعیت قابل توجهی یهودی بود. این با اشتیاق به آموزش پیامبر دریافت کرد. این پناهندگی به او و همراهان و یارانش داد. او آن را دوباره تنظیم کرد و این شهر جدید نور شد. مکه با خدایان قدیمی و خرافات قدیمی خود سعی کرد این نور جدید را تسخیر کند و آن را نابود کند. شانس انسان به نفع مکه بود.

اما هدف خدا نور را تأیید کرد و مکه قدیمی را مطرح کرد. اما پیامبر برای ساخت و همچنین نابودی آمد. او بت پرستی قدیمی را نابود کرد و یک چراغ جدید در مکه - چراغ وحدت عرب و برادری انسانی - روشن کرد. وقتی زندگی پیامبر بر روی این زمین به پایان رسید ، روح او باقی ماند. این الهام بخش مردم او بود و آنها را از پیروزی به پیروزی سوق داد. جایی که پیروزی های اخلاقی یا معنوی و مادی به دست می آید ، روح انسان در تمام خط پیشرفت می کند. اما گاهی اوقات یک پیروزی مادی وجود دارد ، با یک سقوط معنوی ، و گاهی اوقات یک پیروزی معنوی با سقوط مادی وجود دارد ، و سپس ما فاجعه داریم.

روح دمشق

اولین گسترش اسلام به سمت سوریه بود ، جایی که این قدرت در شهر دمشق متمرکز بود. در بین شهرهای زنده احتمالاً قدیمی ترین شهر جهان است. بازارهای آن با مردان از همه ملل روبرو شده است و تجملات همه ملت ها در آنجا استقبال می کنند. اگر از صحرای سوریه به سمت غرب آمده اید ، همانطور که من انجام دادم ، تضاد کامل است ، هم در کشور و هم در مردم.

از ماسه های کویر جدا شده شما به چشمه ها و تاکستان ها ، باغ ها و هولناک ترافیک می آیید. از عرب ساده ، محکم ، مستقل ، فرانک ، شما به سوری نرم ، مجلل و پیشرفته می آیید. هنگامی که دمشق به یک شهر مسلمان تبدیل شد ، این تضاد برای مسلمانان مجبور شد. آنها در یک فضای اخلاقی و معنوی متفاوت بودند. برخی در برابر تأثیرات نرم کننده جاه طلبی ، لوکس ، غرور ثروت از نژاد ، عشق به سهولت و غیره تسلیم شدند.

اسلام همیشه به عنوان قهرمان فضیلت های اخلاقی ناهموار بزرگ ایستاده بود. این امر نمی خواست با شر به هر شکل و شکل ، با لوکس ، با بیکاری ، با اغوا کننده های این جهان سازش کند. این اعتراض به این چیزها بود. و با این حال نمایندگان این اعتراض در دمشق نرم شدند. آنها به جای تلاش برای رهبر تفکر معنوی ، شاهزادگان فروپاشی جهان را به دست آوردند. نظم و انضباط آرام بود و فرمانداران آرزو داشتند از خلیفه ها بزرگتر باشند. این میوه تلخ بعداً متولد شد.

ثروت

در همین حال ، ایران در مدار مسلمانان قرار گرفت. هنگامی که مدین در سال 16 هجرا اسیر شد ، و نبرد جالولا مقاومت فارسی را شکست ، برخی از غنیمت های نظامی به مدینه آورده شد - سنگهای قیمتی ، مروارید ، یاقوت ، الماس ، شمشیر طلا و نقره. یک جشن عالی به افتخار پیروزی پر زرق و برق و شجاعت ارتش عرب برگزار شد.

در میان جشن آنها خلیفه روز را واقعاً گریه می کردند. یکی به او گفت ، "چه! یک زمان شادی و اشک می ریزید؟ "او گفت: "بله" ، "من پیش بینی می کنم که ثروت ها به یک مار ، چشمه دنیوی و حسادت تبدیل می شوند و در پایان یک فاجعه برای مردم من."برای عرب ، مهمتر از همه ، سادگی زندگی ، باز بودن شخصیت و شجاعت در مواجهه با خطر. زنان آنها با آنها جنگیدند و خطرات خود را به اشتراک گذاشتند.

آنها برای لذت های حواس موجودات قفس نشده ای نبودند. آنها در نبردهای اولیه دور سر خلیج فارس ، جنجال خود را نشان دادند. هنگامی که مسلمانان تحت فشار قرار گرفتند ، زنان آنها مقیاس را به نفع خود تبدیل کردند. آنها حجاب های خود را به پرچم ها تبدیل کردند و در آرایه نبرد راهپیمایی کردند. دشمن آنها را به دلیل تقویت ها اشتباه گرفت و میدان را رها کرد. بنابراین یک شکست قریب الوقوع به یک پیروزی تبدیل شد.

Basra and Kufa: برنامه ریزی شهر

در بین النهرین ، مسلمانان قدرت خود را بر روی شهرهای قدیمی و مؤثر فارسی پایه گذاری نکردند ، بلکه پاسگاه های جدیدی را برای خودشان ساختند. اولین موردی که آنها ساختند ، بصره در رأس خلیج فارس ، در هفدهمین سال هجرا بود. و چه شهر بزرگی شد!

در جنگ و فتح عالی نیست ، در تجارت و تجارت عالی نیست ، اما در یادگیری و فرهنگ در بهترین روز عالی است ، - افسوس! همچنین در روح جناح و انحطاط در روزهای کاهش آن بسیار عالی است! اما وضعیت و آب و هوا آن به هیچ وجه متناسب با شخصیت عرب نبود.

کم و مرطوب ، مرطوب و حساس بود. در همان سال ، اعراب شهر دیگری را نه چندان دور از خلیج فارس ساختند و در عین حال مناسب برای بندر صحرا بودند ، زیرا پس از آن کربلا. این شهر کوفا بود که در همان سال باسرا ساخته شده است ، اما در آب و هوای مهارکننده تری. این اولین آزمایش در برنامه ریزی شهر در اسلام بود. در این مرکز مربعی برای مسجد اصلی بود.

آن میدان با راه های سایه دار آراسته شده بود. یک مربع دیگر برای قاچاق بازار از هم جدا شد. خیابان ها همه از هم عبور می کردند و عرض آنها ثابت بود. وسایل نقلیه اصلی برای چنین ترافیکی مانند آنها (ما نباید تصور کنیم نوع ترافیکی که در Charing Cross مشاهده می کنیم) 60 فوت عرض انجام شده است. خیابان های صلیب 30 فوت عرض داشتند. و حتی خطوط کوچک برای عابران پیاده به عرض 10. 5 فوت تنظیم می شدند. کوفا به مرکز نور و یادگیری تبدیل شد. خلیفه حضرت ‘علی زندگی کرد و در آنجا درگذشت.

رقابت و سم دمشق

اما رقیب آن ، شهر دمشق ، به شکوه و تجملات بیزانس چاق شد. جلال قلع آن ، پایه های وفاداری و فضایل سرباز را به خود اختصاص داد. سم آن در جهان اسلام گسترش یافته است. فرمانداران می خواستند پادشاه شوند. پمپ و خودخواهی ، سهولت و بیکار بودن و اتلاف به عنوان یک کانکر رشد کرد. شراب و مشروبات الکلی ، شک و تردید ، بدبینی و رذایل اجتماعی چنان شایع شد که اعتراضات مردان خدا در تمسخر غرق شد. مکه ، که قرار بود یک مرکز معنوی نمادین باشد ، مورد غفلت قرار گرفت و یا تحقیر شد. دمشق و سوریه به مراکز دنیوی و استکبار تبدیل شدند که ریشه های اساسی اسلام را کاهش داد.

حسین صالحان از تعظیم در برابر دنیوی و قدرت خودداری کردند

ما داستان را به 60 سال هجرا آورده ایم. یزید قدرت را در دمشق به عهده گرفت. او به مقدس ترین آرمانهای مردم چیزی اهمیتی نداد. او حتی به امور تجاری عادی دولت علاقه ای نداشت. اشتیاق او شکار بود و او به دنبال قدرت برای خودآزمایی بود.

نظم و انضباط و خودآزمایی ، ایمان قوی و تلاش جدی ، آزادی و حس برابری اجتماعی که نیروهای انگیزه اسلام بوده است ، از قدرت جدا شده بودند. تاج و تخت در دمشق به جای یک دفتر معنوی ، با احساس مسئولیت خدادادی ، به یک عرش دنیوی تبدیل شده بود. پوسیدگی اخلاق در بین مردم گسترش یافته است.

یک مرد بود که می توانست جزر و مد را برآورده کند. این امام حسین بود. او ، نوه پیامبر ، می توانست بدون ترس صحبت کند ، زیرا ترس نسبت به ماهیت او بیگانه بود. اما زندگی بی نظیر و غیرقابل تحقق او به خودی خود توهین به کسانی بود که استانداردهای دیگری داشتند. آنها به دنبال سکوت او بودند ، اما او نمی توانست ساکت شود.

آنها به دنبال رشوه دادن او بودند ، اما او نمی توانست رشوه بگیرد. آنها به دنبال راه رفتن او بودند و او را به قدرت خود رساندند. علاوه بر این ، آنها می خواستند او استبداد را بشناسد و صریحاً از آن حمایت کند. زیرا آنها می دانستند که وجدان مردم ممکن است در هر زمان بیدار شود و آنها را از بین ببرد مگر اینکه انسان مقدس از علت آنها حمایت کند. انسان مقدس به جای تسلیم اصولی که در آن ایستاده بود ، آماده مرگ شد.

رانده شده از شهر به شهر دیگر

مدینه مرکز آموزش حسین بود. آنها مدینه را برای او غیرممکن کردند. او مدینه را ترک کرد و به مکه رفت ، به امید اینکه تنها بماند. اما او تنها نبود. نیروهای سوریه به مکه حمله کردند. این حمله نه توسط حسین بلکه توسط افراد دیگر دفع شد. برای حسین ، گرچه شجاع ترین شجاع ، ارتش و سلاح دنیوی نداشت.

وجود او به خودی خود یک جرم در نگاه دشمنانش بود. زندگی او در معرض خطر بود و زندگی همه نزدیکترین و عزیزترین برای او. او در همه جا دوستانی داشت ، اما آنها از صحبت کردن می ترسیدند. آنها به اندازه او شجاع نبودند. اما در کوفا دوردست ، یک مهمانی بزرگ شد که گفت: "ما از این وقایع منزجر هستیم و باید امام حسین را داشته باشیم تا با ما پناهندگی کنیم."

بنابراین آنها امام را برای ترک مکه فرستادند و از آنها دعوت کردند ، به آنها بیایند ، در میان آنها زندگی کنند و معلم و راهنمای افتخارآمیز آنها باشند. خاطره پدرش با احترام در کوفا برگزار شد. فرماندار کوفا دوستانه بود و مردم مشتاق استقبال از او بودند. اما افسوس ، کوفا نه قدرت ، نه شجاعت و نه ثبات نداشت. کوفا ، از نظر جغرافیایی تنها 40 مایل با کربلا ، مناسبت فاجعه کربلا بود. و اکنون Kufa تقریباً از بین رفته است ، و Karbala به عنوان یادبود ماندگار شهادت باقی مانده است.

دعوت از کوفا

هنگامی که دعوت کوفا به امام رسید ، وی در مورد آن تأمل کرد ، امکانات خود را وزن کرد و با دوستانش مشورت کرد. او پسر عموی خود را مسلمان فرستاد تا اوضاع را در محل مطالعه کند و به او گزارش دهد. این گزارش مطلوب بود و او تصمیم گرفت برود. او از خطر جدی برخوردار بود. بسیاری از دوستان وی در مکه به او توصیه کردند.

اما آیا وقتی کوفا خواستار آن بود ، می تواند مأموریت خود را رها کند؟آیا او مردی بود که از آن بازدارنده شود ، زیرا دشمنانش توطئه های خود را برای او ، در دمشق و کوفا می گذارند؟

حداقل ، پیشنهاد شد که او ممکن است خانواده خود را پشت سر بگذارد. اما خانواده وی و وابستگان فوری او از آن نمی شنوند. این یک خانواده متحد بود که در خلوص زندگی خود و در فضیلت های داخلی و محبت های داخلی خود برجسته بود. اگر خطری برای سر آن وجود داشت ، آنها آن را به اشتراک می گذاشتند. امام در یک بازدید صرفاً در مراسم برگزار نمی شد.

کار مسئولیت پذیر وجود داشت ، و آنها باید در کنار او باشند تا علی رغم همه خطرات و عواقب آن ، از وی حمایت کنند. منتقدین کم عمق جاه طلبی سیاسی در قانون امام. اما آیا مردی با جاه طلبی های سیاسی بدون ارتش در برابر آنچه ممکن است کشور دشمن خوانده شود ، راهپیمایی می کند و می خواست او را به قدرت خود برساند و آماده است تا از تمام منابع ، نظامی ، سیاسی و مالی علیه او استفاده کند؟

سفر از طریق بیابان

امام حسین با تمام خانواده اش از جمله فرزندان کوچکش مکه را به کوفا ترک کرد. اخبار بعدی از خود کوفا ناامید کننده بود. فرماندار دوستانه توسط یک مورد آماده تر برای اجرای برنامه های یزید آواره شده بود.

اگر Husayn اصلاً به آنجا برود ، باید سریع به آنجا برود ، یا خود دوستانش در معرض خطر باشند. از طرف دیگر ، خود مکه برای او و خانواده اش کمتر خطرناک نبود. ماه سپتامبر توسط تقویم خورشیدی بود و هیچ کس به جز تحت حس وظیفه ، یک سفر طولانی بیابانی را در آن گرما انجام نمی داد. توسط تقویم قمری ، ماه زیارت در مکه بود. اما او برای زیارت متوقف نشد.

او به همراه خانواده و وابستگانش ، با شماره گذاری در حدود 90 یا 100 نفر ، مرد ، زن و کودک ، تحت فشار قرار گرفت. آنها باید با راهپیمایی های اجباری از طریق بیابان رفته باشند. آنها در مدت زمان کمی بیش از سه هفته 900 مایل بیابان را پوشانده بودند. هنگامی که آنها در فاصله چند مایل از کوفا ، در حاشیه بیابان قرار گرفتند ، با افرادی از کوفا ملاقات کردند. در آن زمان بود که آنها از قتل وحشتناک پسر عموی حسین مسلمان ، که از قبل فرستاده شده بودند ، شنیدند. شاعری که با منصرف شدن امام از ادامه کار بیشتر شد.

وی گفت: "زیرا ، به طور حماسی ،" قلب شهر با شما است اما شمشیر آن با دشمنان شما است و مسئله با خدا است. "چه کاری باید انجام شود؟آنها سه هفته سفر از شهری بودند که از آنها خارج شده بودند. در شهری که آنها به آنها می رفتند پیامبر خود را به قتل رسانده و همچنین فرزندانش به قتل رسیده اند. آنها نمی دانستند که وضعیت واقعی در آن زمان در کوفا چیست. اما آنها مصمم بودند که دوستان خود را ترک نکنند.

تماس بگیرید تا تسلیم شوید یا بمیرید

در حال حاضر پیام رسان ها از کوفا آمده اند و از امام حسین خواسته شد تسلیم شوند. امام حسین پیشنهاد کرد یکی از سه گزینه دیگر را بگیرد. او هیچ قدرت سیاسی و انتقام نمی خواست. او گفت: "من برای دفاع از مردم خودم آمدم. اگر خیلی دیر شده ام ، انتخاب سه گزینه دیگر را به من بدهید: یا به مکه برگردم. یا برای روبرو شدن با یزید در دمشق. یا اگر حضور بسیار من برای او و شما ناامید کننده باشد ، من نمی خواهم در بین مسلمانان اختلافات بیشتری ایجاد کنم.

بگذارید حداقل به یک مرز دوردست بروم ، جایی که اگر جنگ باید انجام شود ، من با دشمنان اسلام می جنگم. "از هر یک از این گزینه ها رد شد. آنچه آنها می خواستند این بود که زندگی او را نابود کند ، یا بهتر ، او را تسلیم کند ، تسلیم نیروهایی شود که در آن اعتراض می کرد ، پایبندی خود را نسبت به کسانی که از قانون خدا و انسان سرپیچی می کردند ، اعلام می کند و تحمل می کند. تمام سوءاستفاده هایی که نام اسلام را به ننگین وارد می کردند.

البته او تسلیم نشد. اما او چه کاری باید انجام دهد؟او ارتش نداشت. او دلایلی داشت که تصور کند بسیاری از دوستانش از قسمت های دور او را دور می زنند و با شمشیرها و اجساد خود از او دفاع می کنند. اما زمان لازم بود ، و او قصد نداشت با انطباق متقاضی وقت خود را بدست آورد. او کمی دور به سمت چپ چرخید ، راهی که او را به سمت یزید سوق می داد ، در دمشق. او در دشت کربلا اردو زد.

قطع آب ؛اراده انعطاف پذیر ، فداکاری و جوانمردی

به مدت ده روز پیام ها به عقب و جلو بین Karbala و Kufa منتقل شدند. کوفا می خواست تسلیم و شناخت. این تنها چیزی بود که امام نتوانست از آن رضایت دهد. طبق دستورالعمل دمشق ، هر گزینه دیگری توسط کوفا رد شد. آن ده روز سرنوشت ساز ده روز اول ماه محرم ، سال 61 هجرا بود.

بحران نهایی در روز دهم ، روز عاشورا بود که ما در آن یاد می کنیم. در طی هفت روز اول ، انواع مختلفی از فشار برای تحمل امام وارد شد ، اما اراده او انعطاف پذیر بود. این مسئله درگیری نبود ، زیرا 70 مرد در برابر 4000 نفر وجود داشتند.

گروه کوچک محاصره و توهین شده بود ، اما آنها آنقدر محکم نگه داشتند که به آنها آسیب نمی رساند. در روز هشتم آبرسانی قطع شد. فرات و جریانهای فراوان آن در معرض دید قرار گرفتند ، اما راه منع شد. بدی های Valor در گرفتن آب انجام شد. براساس رسم عرب ، چالش هایی برای نبردهای منفرد ایجاد شده است.

و دشمنان نیمه قلب بودند ، در حالی که مردان امام در تحقیر مرگ جنگیدند و همیشه مردان بیشتری را از دست می دادند. عصر روز نهم ، پسر کوچک امام بیمار بود. او تب داشت و از عطش در حال مرگ بود. آنها سعی کردند یک قطره آب بگیرند. اما این نقطه خالی از آن امتناع ورزید و بنابراین آنها این عزم را دادند که به جای تسلیم شدن ، به آخرین مرد در علت ای که برای آن آمده بودند ، می میرند. امام حسین پیشنهاد کرد که مردم خود را دور کند.

او گفت ، "آنها بعد از شخص من هستند. خانواده من و مردم من می توانند به عقب برگردند. "اما همه از رفتن خودداری کردند. آنها گفتند که تا آخر در کنار او بایستند و این کار را کردند. آنها ترسو نبودند. آنها سربازان متولد و پرورش یافته بودند. و آنها به عنوان قهرمانان ، با فداکاری و با جوانمردی جنگیدند.

عذاب نهایی ؛چهره پراکنده انسان خدا

در روز اشورا ، روز دهم ، شخص امام حسین توسط دشمنانش محاصره شد. او به آخرین شجاع بود. او بی رحمانه مثله شد. سر مقدس او در حالی که در عمل دعا قطع شد قطع شد. یک عیاشی دیوانه پیروزی بر روی بدن او جشن گرفت. در این بحران ما جزئیات مربوط به آنچه ساعت به ساعت اتفاق می افتد را داریم.

او 45 زخم از شمشیرهای دشمنان و جاولین ها داشت و 35 فلش بدن او را سوراخ کردند. بازوی چپ او قطع شد و یک گلدان از طریق سینه او سوراخ شد. بعد از این همه عذاب ، هنگامی که سرش روی نیزه بلند شد ، صورتش چهره ای آرام مرد خدا بود. همه مردان آن گروه گنجانیده شده نابود شدند و بدن آنها توسط اسب ها زیر پایمایم.

تنها بازمانده مرد یک کودک بود ، پسر حسین ، علی ، به نام زین الوآبریدین-"جلال فداکار". او در بازنشستگی ، تحصیل ، تفسیر و آموزش اصول معنوی بالای پدرش برای بقیه عمر زندگی می کرد.

قهرمانی زنان

زنان بودند: به عنوان مثال ، زینب خواهر امام ، ساکینا دختر کوچکش ، و شاهر-بانو ، همسرش ، در کربلا. ادبیات شاعرانه زیادی به زبان های مسلمان ظاهر شده است و صحنه های لمس کننده ای را که در آن شکل می گیرند ، توصیف می کند. حتی در غم و اندوه و اشک آنها قهرمانانه هستند.

آنها از تراژدی با اصطلاحات ساده و دوست داشتنی انسانی تاسف می زنند. اما آنها همچنین از عزت نجیب نزدیک بودن خود به زندگی حقیقت آگاه هستند و در تاج گرانبهای شهادت به هدف خود می رسند. یکی از مشهورترین شاعران از این نوع ، شاعر اردو ، آنیس است که در لاکنو زندگی می کرد و در سال 1874 درگذشت.

درس فاجعه

این به طور خلاصه داستان است. درس چیست؟البته رنج جسمی در شهادت وجود دارد ، و همه غم و اندوه و رنج ها ادعای همدردی ما می کنند ، ---- عزیزترین ، خالص ترین ، بی پروا ترین همدردی که می توانیم به ما بدهیم. اما رنج بیشتری نسبت به رنج جسمی وجود دارد. این زمانی است که به نظر می رسد یک روح شجاع در برابر جهان ایستاده است. هنگامی که نجیب ترین انگیزه ها مورد تجاوز و تمسخر قرار می گیرند. وقتی به نظر می رسد حقیقت دچار گرفتگی می شود.

حتی ممکن است به نظر برسد که شهید اما یک کلمه انطباق را بیان کرده است ، کمی عمل عدم مقاومت را انجام دهید. و غم و اندوه و رنج بسیار نجات می یابد. و زمزمه موذی می آید: "حقیقت پس از همه هرگز نمی تواند بمیرد."این کاملاً درست است. حقیقت انتزاعی هرگز نمی تواند بمیرد. این مستقل از شناخت انسان است. اما کل نبرد برای حفظ حقیقت و عدالت انسان است.

و این فقط با بالاترین نمونه های رفتار انسان می تواند انجام شود - تلاش معنوی و رنج و تحمل استحکام ایمان و هدف ، صبر و شجاعت در جایی که فانی های معمولی تسلیم می شوند یا گاو می روند ، قربانی انگیزه های عادی به حقیقت عالی در تحقیرنتیجه.

شهید خرس شاهد است ، و شاهد آنچه را که در غیر این صورت شکست نامیده می شود ، بازخرید می کند. این با حسین اتفاق افتاد. زیرا همه با داستان شهادت وی لمس شدند و این امر مرگ و میر را به سیاست دمشق و تمام آنچه در آن ایستاده بود ، داد. و محرم هنوز هم این قدرت را دارد که مدارس مختلف فکری را در اسلام متحد کند و برای غیر مسلمانان نیز جذابیت قدرتمندی کند.

کاوشگران قلمرو معنوی

به نظر من ، اهمیت عالی شهادت است. تمام تاریخ بشر نشان می دهد که روح انسان در جهات مختلفی تلاش می کند و از بسیاری از منابع قدرت و قدرت را به دست می آورد. بدن ما ، قدرتهای جسمی ما ، پس از بسیاری از مبارزات و شکست ها ، از اشکال قبلی توسعه یافته یا تکامل یافته است.

عقل ما شهدای خود را داشته است ، و کاشفان بزرگ ما غالباً با روح شهدا بیرون رفته اند. همه به آنها افتخار می کند. اما بالاترین افتخار هنوز باید در مورد کاشفان بزرگ قلمرو معنوی باشد ، کسانی که با شانس ترسناک روبرو بودند و از تسلیم شر خودداری کردند. آنها به جای اینکه یک ننگ را به چیزهای مقدس متصل کنند ، مجازات مقاومت را با زندگی خود پرداخت کردند.

اولین نوع مقاومت ارائه شده توسط امام زمانی بود که او از شهر به شهر دیگر رفت و از جایی به مکان دیگر شکار کرد ، اما با شر سازش نکرد. سپس انتخاب یک تلاش مؤثر اما خطرناک برای پاکسازی خانه خدا یا زندگی در سهولت برای خود با رها کردن ضمنی از دوستان تلاش خود ارائه شد.

او مسیر خطر را با وظیفه و افتخار انتخاب کرد و هرگز از این امر دور نشد و زندگی خود را آزادانه و شجاعانه رها کرد. داستان او احساسات ما را پاک می کند. ما می توانیم با اجازه دادن به ما شجاعت و ثبات ، به بهترین وجهی از حافظه او احترام بگذاریم.< SPAN> عقل ما شهدای خود را داشته است ، و کاشفان بزرگ ما اغلب با روح شهدا بیرون رفته اند. همه به آنها افتخار می کند. اما بالاترین افتخار هنوز باید در مورد کاشفان بزرگ قلمرو معنوی باشد ، کسانی که با شانس ترسناک روبرو بودند و از تسلیم شر خودداری کردند. آنها به جای اینکه یک ننگ را به چیزهای مقدس متصل کنند ، مجازات مقاومت را با زندگی خود پرداخت کردند.

فارکس وکسب درامد...
ما را در سایت فارکس وکسب درامد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : آرش اصل زاد بازدید : 48 تاريخ : جمعه 11 فروردين 1402 ساعت: 20:14