مکانیسم های عصبی شناختی اساسی در تصمیم گیری مبتنی بر ارزش: از ارزش های اصلی گرفته تا ارزش اقتصادی

ساخت وبلاگ

ارزش در هر جنبه ای از زندگی بشر نقش اساسی دارد که نیاز به تصمیم گیری دارد: خواه بین کالاهای مصرفی مختلف انتخاب کنیم ، خواه تصمیم بگیریم که با کدام شخص ازدواج می کنیم یا کدام یک از نامزدهای سیاسی رای خود را می گیرد ، ما گزینه ای را انتخاب می کنیم که برای ما ارزش بیشتری داردبشرطی یک دهه گذشته ، تحقیقات عصبی اقتصادی بسترهای عصبی از ارزش اقتصادی را ترسیم کرده است ، و نشان می دهد که فعال سازی در مناطق مغز مانند قشر جلوی مغز بطن (VMPFC) ، استریاتوم شکمی یا قشر سینگولاسیون خلفی نشان می دهد که یک گزینه یک گزینه و کدام یک از گزینه های مختلف است. او/او انتخاب خواهد کرد. با این حال ، در حالی که پیشرفت زیادی در کاوش در مکانیسم های اساسی تصمیمات مشخص انجام شده است ، تحقیقات عصبی اقتصادی کمتر به این سؤالات مربوط می شود که چرا مردم ارزش آنچه را که ارزش دارند ارزش قائل هستند ، و چرا افراد مختلف برای چیزهای مختلف ارزش قائل هستند. روانشناسان اجتماعی و جامعه شناسان مدتهاست که به ارزشهای اصلی ، سازه های انگیزشی که ذاتاً با خود طرحواره مرتبط هستند ، علاقه مند هستند و برای هدایت اقدامات و تصمیمات در موقعیت های مختلف و نقاط مختلف زمانی استفاده می شوند. بنابراین ارزش اصلی ممکن است تعیین کننده مهم تفاوتهای فردی در محاسبه ارزش اقتصادی و تصمیم گیری باشد. بر اساس بررسی مطالعات اخیر عصبی که به بررسی بازنمایی عصبی از ارزشهای اصلی و تعامل آنها با سیستم های عصبی که ارزش اقتصادی را نشان می دهد ، ما یک چارچوب مشترک را بیان می کنیم که مفهوم ارزش اصلی و تحقیقات عصبی اقتصادی را در مورد تصمیم گیری مبتنی بر ارزش ادغام می کند.

"همه علوم اکنون وظیفه دارند زمینه را برای وظیفه آینده فیلسوف ، یعنی حل مسئله ارزش ، برای تعیین سلسله مراتب واقعی ارزشها آماده کنند"

ارزش مسلماً یکی از اصلی ترین مفاهیم حاکم بر زندگی بشر است ، زیرا تقریباً در هر جنبه ای که نیاز به تصمیم گیری دارد درگیر است: خواه بین کالاهای مصرفی مختلف انتخاب کنیم ، خواه تصمیم بگیریم با کدام شخص ازدواج می کنیم یا کدام نامزد سیاسی رای ما را می گیرد ، چهما از خودمان می پرسیم که آیا چیزی زیبا ، اخلاقی درست یا مقدس است ، ارزش یک نقش اساسی را ایفا می کند. ارزش منعکس کننده اهمیتی است که چیزی برای ما دارد ، آنچه که هیچ ارزشی ندارد ، هیچ علاقه ای ندارد. مطابق با نقش اصلی ارزش در زندگی ما ، از زمانی که دانشمندان افلاطون سعی در درک این ارزش دارند و از کجا می آید. امروزه ، بررسی ارزش برای بسیاری از رشته ها که احساس می کنند احساس ، تفکر و رفتار انسان ، مانند فلسفه ، روانشناسی ، جامعه شناسی ، اقتصاد یا علوم اعصاب (بروش و ساندر ، آینده) است ، اساسی است.< Pan> ارزش مسلماً یکی از اصلی ترین مفاهیم حاکم بر زندگی بشر است ، زیرا تقریباً در هر جنبه ای که نیاز به یک تصمیم دارد درگیر است: خواه بین کالاهای مختلف مصرفی انتخاب کنیم ، خواه تصمیم بگیریم با کدام شخص ازدواج می کنیم یا کدام یک از نامزدهای سیاسی ما را دریافت می کندرأی دهید ، خواه از خود بپرسیم که آیا چیزی زیبا ، از نظر اخلاقی درست یا مقدس است ، ارزش یک نقش اساسی را ایفا می کند. ارزش منعکس کننده اهمیتی است که چیزی برای ما دارد ، آنچه که هیچ ارزشی ندارد ، هیچ علاقه ای ندارد. مطابق با نقش اصلی ارزش در زندگی ما ، از زمانی که دانشمندان افلاطون سعی در درک این ارزش دارند و از کجا می آید. امروز ، بررسی ارزش برای بسیاری از رشته ها که احساس انسان ، تفکر و رفتار انسان را مطالعه می کنند ، مانند فلسفه ، روانشناسی ، جامعه شناسی ، اقتصاد یا علوم اعصاب (Brosch and Sander ، آینده) است. زندگی ، همانطور که تقریباً در هر جنبه ای که نیاز به تصمیم گیری دارد درگیر است: خواه بین کالاهای مصرفی مختلف انتخاب کنیم ، خواه تصمیم بگیریم که با کدام شخص ازدواج کنیم یا کدام نامزد سیاسی رأی می دهد ، خواه از خود بپرسیم که آیا چیزی زیباست ، از نظر اخلاقی درست است ،یا مقدس ، ارزش نقش مهمی را ایفا می کند. ارزش منعکس کننده اهمیتی است که چیزی برای ما دارد ، آنچه که هیچ ارزشی ندارد ، هیچ علاقه ای ندارد. مطابق با نقش اصلی ارزش در زندگی ما ، از زمانی که دانشمندان افلاطون سعی در درک این ارزش دارند و از کجا می آید. امروزه ، بررسی ارزش برای بسیاری از رشته ها که احساس می کنند احساس ، تفکر و رفتار انسان ، مانند فلسفه ، روانشناسی ، جامعه شناسی ، اقتصاد یا علوم اعصاب (بروش و ساندر ، آینده) است ، اساسی است.

جالب اینجاست که رشته های مختلف همه بر جنبه های مختلف و مفهوم سازی ارزش تمرکز دارند. طبق فرهنگ لغت انگلیسی آکسفورد ، ارزش کلمه به معنای وسیع آن به "اهمیت ، ارزش یا سودمندی چیزی" اشاره دارد. این تعریف کلی توسط چندین زیر تعریف دنبال می شود ، که اولین آن ارزش را "ماده یا ارزش پولی چیزی" توصیف می کند. این تعریف نشان دهنده چگونگی فکر کردن اقتصاددانان و دانشمندان علوم اعصاب در مورد ارزش است: "ارز مشترک" که افراد برای مقایسه انواع مختلف کالاها یا تجربیات در همان مقیاس هنگام تصمیم گیری بین چندین گزینه استفاده می کنند. ارزش اقتصادی مربوط به میزان پاداش است که شخص انتظار دارد از این انتخاب بدست آورد. در طول یک دهه گذشته ، تحقیقات عصبی اقتصادی به طور قابل توجهی دانش ما را در مورد بسترهای عصبی به نمایندگی از ارزش و مکانیسم های عصبی شناختی اساسی در تصمیم گیری افزایش داده است (شولتز ، 2006 ؛ رنجل و همکاران ، 2008 ؛ کابل و گالرچر ، 2009 ؛ گرابنهاورست و رولز ، 2011 ؛Padoa-Schioppa ، 2011 ؛ Rushworth et al. ، 2011 ؛ Le et al. ، 2012). در حالی که پیشرفت زیادی در مورد مکانیسم های اساسی تصمیمات مشخص ، اقتصاددانان عصبی تأکید کمتری بر سؤالات این را داشته اند که چرا مردم برای آنچه ارزش خود را دارند ، ارزش دارند و چرا افراد مختلف برای چیزهای مختلف ارزش قائل هستند. این جنبه در زیر تعریف دوم ارزش در فرهنگ لغت آکسفورد انگلیسی ، "اصول یا معیارهای رفتار ، قضاوت شخص در مورد آنچه در زندگی مهم است" است. این تعریف با چگونگی فکر کردن روانشناسان اجتماعی و جامعه شناسان در مورد ارزش طنین انداز است: یک ساختار انگیزشی گسترده در هسته خود تصویر که باعث می شود انتخاب ها و رفتارها در موقعیت ها باشد ، که اغلب به عنوان یک باور مشترک در مورد اهداف ایده آل قاب می شوند (روهان ، 2000). تحقیقات ارزش در روانشناسی اجتماعی و جامعه شناسی بر نقش جهانی و تفاوت های فردی و فرهنگی در سیستم های ارزش اصلی متمرکز است و نشان داده است که افراد در فرهنگ های مختلف از بسیاری از مجموعه های ارزش اصلی استفاده و تشخیص می دهند ، اما ممکن است از نظر نسبی آنها متفاوت باشداولویت های ارزش

بنابراین ، تحقیقات در مورد ارزش اقتصادی بینش های زیادی در مورد مکانیسم های عصبی شناختی ایجاد کرده است که تصمیمات را در موقعیت های بتونی هدایت می کنند ، در حالی که تحقیقات در مورد ارزش اصلی امکان توضیح تفاوت های بین فردی در موقعیت های تصمیم گیری و همچنین سازگاری درون فردی را در طول تصمیمات در طول زمان فراهم می کند. در حالی که این جنبه های مختلف مفهوم ارزش تاکنون کم و بیش در انزوا از یکدیگر مورد بررسی قرار گرفته است ، ما احساس می کنیم که ادغام این دو دیدگاه بسیار مفید خواهد بود. در این مشارکت ، ما (الف) تحقیقات عصبی اقتصادی که مکانیسم های عصبی شناختی اساسی محاسبات ارزش اقتصادی و (ب) تحقیقات روانشناختی و جامعه شناختی اجتماعی در مورد ساختار جهانی ارزشهای اصلی و نقش تفاوتهای ارزش اصلی فردی در تصمیمات و رفتارها را بررسی می کنیم ، بررسی می کنیم. ما سپس یک چارچوب مشترک را ارائه می دهیم که هدف آن ادغام مفهوم ارزش اصلی در یک علوم اعصاب از تصمیم گیری است و با بررسی مطالعات جدید تصویربرداری عصبی که نشان دهنده بازنمایی عصبی از مقادیر اصلی و تعامل بالقوه آنها با مکانیسم های عصبی اساسی محاسبات ارزش است ، از ایده خود پشتیبانی می کند. و تصمیم گیری

ارزش اقتصادی: یک ارز مشترک برای تصمیم گیری

در نظریه اقتصادی و عصبی اقتصادی ، ارزش به عنوان معیاری از فایده ای که افراد می توانند از انتخاب یک گزینه بدست آورند ، مفهوم سازی می شود. هنگامی که باید بین چندین گزینه تصمیم بگیرید ، فرد مقدار هر گزینه را محاسبه می کند و سپس یکی را با بالاترین مقدار انتخاب می کند. مقدار یک گزینه از رفتار شخص حاصل می شود ، یعنی گزینه های قابل مشاهده فرد: اگر شخصی گزینه A را بیش از گزینه B انتخاب کند ، استنباط می شود که گزینه A دارای ارزش بالاتری است. در سطح محاسباتی ، ارزش بستگی به میزان پاداش شخص از انتخاب گزینه ، به عنوان مثال ، از خوردن یک تکه شکلات یا دریافت مبلغ پول دارد. مفهوم ارزش به عنوان یک ارز مشترک (ساموئلسون ، 1947) برای بسیاری از نظریه های اقتصادی تصمیم گیری مهم است ، زیرا این امکان را فراهم می کند تا چگونه مردم می توانند بین انواع مختلف اشیاء پاداش مقایسه و انتخاب کنند. برای نشان دادن مشکل ، در حالی که تصمیم بین مقادیر مختلف همان شیء پاداش نسبتاً ساده است (به عنوان مثال ، "آیا شما یک تکه شکلات یا دو قطعه را ترجیح می دهید؟" یا "آیا 5 یا 10 دلار ترجیح می دهید؟") ، انتخاب بین دو نفراشیاء با چندین ویژگی مختلف مربوط به پاداش پیچیده تر هستند (به عنوان مثال ، "آیا شما یک تکه شکلات یا سالاد را ترجیح می دهید؟") ، زیرا ابعاد مختلف (به عنوان مثال ، ملاحظات مربوط به طعم و سلامتی) باید مورد توجه قرار گیرد. در برابر یکدیگر حساب کنید. در این موارد ، یک ارز با ارزش مشترک امکان ادغام و ترکیب ابعاد مختلف را در یک بازنمایی فراهم می کند که می تواند به عنوان پایه ای برای تصمیمات فردی استفاده شود.

در طول یک دهه گذشته ، شبکه مغز به نمایندگی از ارزش اقتصادی با استفاده از روشهای تصویربرداری عصبی ترسیم شده است (Padoa-Schioppa and Assad ، 2006 ؛ Schultz ، 2006 ؛ Kable and Glimcher ، 2009 ؛ Grabenhorst and Rolls ، 2011 ؛ Padoa-Schioppa ، 2011 ؛ Rushworth etAl. ، 2011 ؛ Lee et al. ، 2012 ؛ Levy and Glimcher ، 2012) و همچنین ضبط های تک نورون (در Primates ، Platt and Glimcher ، 1999 ؛ Tremblay and Schultz ، 1999). در یک آزمایش معمولی تصویربرداری عصبی ، شرکت کنندگان محرک های مختلفی را مشاهده می کنند (به عنوان مثال اشیاء مختلف مصرف کننده) و از آنها خواسته می شود یکی از آنها را انتخاب کنند (یا نشان دهند که چقدر آنها هر گزینه را دوست دارند). سپس از گزینه های فردی (یا ترجیحات) برای استخراج اندازه گیری از ارزش اقتصادی استفاده می شود ، که به عنوان یک رگرسور پارامتری برای شناسایی مناطق مغز که تغییرات فعال سازی سیستماتیک را به عنوان تابعی از ارزش اشیاء ارائه شده نشان می دهد ، استفاده می شود. تعداد زیادی از مطالعات همگرا ، شبکه ای از مناطق مغز را نشان می دهد که ارزش اقتصادی ذهنی را برای بسیاری از انواع مختلف محرک های پاداش ، متشکل از قشر جلوی مغز بطن/قشر orbitofrontal (VMFPC/OFC) ، سنبله شکمی ، سنبله خلفی ، قشر خلفی ، قشر مغز ، آمیگدالا ، انسولین ، انسداد و انسداد ، شناسایی کرده است. قشر خلفی خلفی (به عنوان مثال ، Kawabata and Zeki ، 2004 ؛ O'Doherty ، 2004 ؛ Kim et al. ، 2011 ؛ Levy and Glimcher ، 2012).

مطالعات مقایسه فعال سازی عصبی با کلاسهای مختلف محرک های پاداش دهنده در همان موضوعات (به عنوان مثال ، به مواد غذایی ، کالاهای مصرفی ، پول یا سود شهرت اجتماعی) فعالیتهای همپوشانی را در VMPFC/OFC ، جسم مخطط و انسولین مشاهده کرده اند که نشان می دهد که این مناطق واقعاً نمایانگر این مناطق استیک ارز مشترک برای انواع مختلف محرک های پاداش دهنده که امکان مقایسه و تصمیم گیری بین اشیاء با خواص بسیار متفاوت را فراهم می کند (Izuma et al. ، 2008 ؛ Chib et al. ، 2009 ؛ Grabenhorst et al. ، 2010 ؛ Kim et al. ، 2011 ؛ Linو همکاران ، 2012). این سیستم عصبی که نشان دهنده ارزش اقتصادی است می تواند محاسبات از پیچیدگی های قابل توجهی را اجرا کند ، مانند تجزیه و تحلیل هزینه و فایده (وقتی شرکت کنندگان بین گزینه هایی که دلالت بر جنبه های پاداش و مجازات دارد) در تعامل VMPFC/OFC و انسولین انتخاب می کنند (Talmi et al. ، 2009) ، و تخفیف ارزش در هنگام تأخیر در رضایت (هنگامی که شرکت کنندگان در حال حاضر بین پاداش کوچکتر و بعداً پاداش بالاتر انتخاب می کنند) در VMPFC/OFC و جسم مخطط شکمی (مک کلور و همکاران ، 2004).

فعال سازی در این شبکه باید به ترجیحات استنباط و پیش بینی انتخاب ها را بدهد: هنگامی که دو شی مختلف فعال سازی عصبی از بزرگی مساوی را استخراج می کنند ، دو شیء باید برای یک شخص به همان اندازه مطلوب باشد. در مقابل ، هنگامی که فعال سازی به سمت یک شیء در مقایسه با دیگری افزایش می یابد ، باید این شیء ترجیح داده شود. و در واقع ، اندازه گیری فعال سازی مغز در مناطقی از این شبکه این امکان را فراهم می کند که کدام یک از دو مورد را شخصی ترجیح دهد و انتخاب کند ، حداقل وقتی تفاوت ذهنی بین دو مورد نسبتاً بزرگ باشد (فیتزجرالد و همکاران ، 2009 ؛ لبرتون و همکاران.، 2009 ؛ لوی و همکاران ، 2011).

به طور خلاصه ، تحقیقات عصبی اقتصادی با اطمینان شبکه مغزی را نشان می دهد که ارزش اقتصادی را نشان می دهد که امکان پیش بینی ترجیحات و انتخاب های فردی را فراهم می کند. با این حال ، در حالی که پیشرفت های زیادی در شناسایی مکانیسم های عصبی شناختی اساسی در انتخاب های بتن انجام شده است ، تحقیقات عصبی اقتصادی اکثراً سؤالاتی را مورد غفلت قرار داده است ، مانند اینکه چرا مردم چه چیزی را انتخاب می کنند (و ارزش آن) را انتخاب می کنند ، یا اینکه چرا افراد مختلف چیزهای مختلفی را انتخاب می کنند (و در نتیجه ارزش). در سطح پروگزیمال ، این سؤال با نگاهی به تأثیر تاریخچه یادگیری تقویت فردی (برای بررسی به لی و همکاران ، 2012 مراجعه کنید) مورد بررسی قرار گرفته است ، اما تحقیقات بیشتری در مورد اصول انگیزشی دیستال که می تواند تصمیمات را در موقعیت ها پیش بینی کند ، به وضوح استمورد نیازعلاوه بر این ، تحقیقات عصبی اقتصادی تا حد زیادی به تصمیمات نسبتاً ساده مانند انتخاب بین دو کالای مصرفی محدود می شود و به ندرت تصمیمات پیچیده تر و انتخاب زندگی را بررسی می کند. با این حال ، چنین موضوعاتی توسط محققان علاقمند به ارزش اصلی ، عمدتاً از روانشناسی اجتماعی و جامعه شناسی مورد بررسی قرار می گیرد. در بخش زیر برخی از مفاهیم و یافته های کلیدی از این زمینه را خلاصه خواهیم کرد.

ارزش اصلی: یک مفهوم پایدار از آنچه مطلوب است

ارزش اصلی به سازه های انگیزشی پایدار یا عقاید در مورد حالات پایان مطلوب اشاره دارد که از موقعیت های خاص فراتر می روند و انتخاب یا ارزیابی رفتارها و وقایع را راهنمایی می کنند (روهان ، 2000). ارزشهای اصلی یک فرد قطب نما داخلی را تشکیل می دهد که افراد هنگام درخواست از آنها برای توضیح و توجیه ترجیحات ، تصمیمات یا رفتارهای خود به آن اشاره می کنند. به عنوان مثال ، فرد ممکن است اغلب به دلایل خیرخواهانه پول اهدا کند و این رفتار را با ارزش های اصلی نوع دوستانه خود توضیح دهد. بنابراین مقادیر اصلی در ارائه معنا به فرد در جهان مؤثر هستند. آنها یک اصل سازمانی را برای خود قضیه یک فرد ارائه می دهند (Roccas and Brewer ، 2002) ، و هسته اصلی هویت شخص را تشکیل می دهد (هیتلین ، 2003).

تحقیقات متقابل فرهنگی نشان داده است که مقادیر اصلی خاصی جهانی هستند ، به این معنی که افراد در بسیاری از فرهنگ های مختلف می توانند از همان ارزشهای اصلی برای توصیف سلسله مراتب ارزش اصلی شخصی خود استفاده کنند و از آنها استفاده کنند (نگاه کنید به جدول 1 ؛ شوارتز ، 1992).

میز 1

www.frontiersin.org

جدول 1. 10 ارزش اصلی جهانی و تعاریف مفهومی آنها (شوارتز ، 1992).

این 10 مقادیر اصلی را می توان در یک گردش خون گروه بندی کرد که در آن خوشه هایی را تشکیل می دهند که در طول دو ابعاد ارزش اصلی سازماندهی شده اند ، که منعکس کننده تعارض بین طبقات مخالف منافع انسانی است (شکل 1 را ببینید). بعد اول با عنوان "خودآزمایی در مقابل خود تعالی" برچسب گذاری شده است و نشان دهنده درگیری بین حداکثر رساندن نتیجه برای فرد در مقابل حداکثر نتیجه گیری برای گروه اجتماعی است. افراد با ارزش های اصلی بسیار علاقه مند به اهداف و انتخاب های مربوط به قدرت و دستاورد تأکید می کنند ، در حالی که افرادی که دارای ارزش های خود هستند ، بر اهداف و انتخاب های جهانی و خیرخواه تأکید می کنند. بعد دوم با عنوان "باز بودن برای تغییر در مقابل حفاظت" شناخته شده است و نشان دهنده درگیری بین پیروی از منافع شخص در جهت های نامشخص در مقابل حفظ وضع موجود تعبیه شده در روابط موجود است. افراد مبتلا به ارزش های محافظه کارانه بر انطباق ، امنیت و سنت تأکید می کنند ، در حالی که افراد با ارزش های تغییر یافته بر اهداف و انتخاب های خود هدایت کننده و تحریک کننده تأکید می کنند (شوارتز ، 1992).

شکل 1

www.frontiersin.org

شکل 1. Circumplex که توسط 10 مقدار هسته جهانی تشکیل شده است (تصویر با مجوز Olver و Mooradian ، 2003).

مهمتر اینکه ، از مقادیر اصلی نه تنها برای جهت گیری و ثبات به خود استفاده می شود بلکه امکان پیش بینی تفاوت های فردی در تصمیمات و رفتارهای مشخص را فراهم می کند. به عنوان مثال ، شخصی که بر ارزشهای مرتبط با حفاظت تأکید می کند ، بیشتر از شخصی که این ارزش ها را در عزت نفس نگه نمی دارد ، آداب و رسوم سنتی را در تعطیلات مذهبی مشاهده می کند. شخصی که بر ارزشهای خود تحسین می کند ، بیشتر از شخصی که بر ارزشهای خودآزاری تأکید می کند ، بیشتر از محصولات سازگار با محیط زیست استفاده می کند (بردی و شوارتز ، 2003). علاوه بر این نشان داده شده است که پیش بینی کننده های قدرتمند از رفتار رأی گیری است (شوارتز و همکاران ، 2010). بنابراین ، مفهوم ارزش اصلی یک ساختار قدرتمند است که ممکن است توضیح دهد که چرا افراد مختلف از چیزهای مختلف ارزش قائل هستند و چرا افراد مختلف در همان وضعیت متفاوت را انتخاب می کنند ، و بنابراین ممکن است به طور مثمر ثمر با تحقیقات عصبی اقتصادی در مورد محاسبه ارزش و تصمیم گیری ترکیب شوند. مهمتر از همه ، از مقادیر اصلی نه تنها برای جهت گیری و ثبات به خود استفاده می شود ، بلکه امکان پیش بینی تفاوت های فردی در تصمیمات و رفتارهای مشخص را فراهم می کند. به عنوان مثال ، شخصی که بر ارزشهای مرتبط با حفاظت تأکید می کند ، بیشتر از شخصی که این ارزش ها را در عزت نفس نگه نمی دارد ، آداب و رسوم سنتی را در تعطیلات مذهبی مشاهده می کند. شخصی که بر ارزشهای خود تحسین می کند ، بیشتر از شخصی که بر ارزشهای خودآزاری تأکید می کند ، بیشتر از محصولات سازگار با محیط زیست استفاده می کند (بردی و شوارتز ، 2003). علاوه بر این نشان داده شده است که پیش بینی کننده های قدرتمند از رفتار رأی گیری است (شوارتز و همکاران ، 2010). بنابراین ، مفهوم ارزش اصلی یک ساختار قدرتمند است که ممکن است توضیح دهد که چرا افراد مختلف از چیزهای مختلف ارزش قائل هستند و چرا افراد مختلف در یک وضعیت یکسان متفاوت را انتخاب می کنند ، بنابراین ممکن است به طور مثمر ثمر با تحقیقات عصبی اقتصادی در مورد محاسبه ارزش و تصمیم گیری ترکیب شوند. از مقادیر نه تنها برای جهت گیری و ثبات به خود استفاده می شود ، بلکه امکان پیش بینی تفاوت های فردی در تصمیمات و رفتارهای مشخص را فراهم می کند. به عنوان مثال ، شخصی که بر ارزشهای مرتبط با حفاظت تأکید می کند ، بیشتر از شخصی که این ارزش ها را در عزت نفس نگه نمی دارد ، آداب و رسوم سنتی را در تعطیلات مذهبی مشاهده می کند. شخصی که بر ارزشهای خود تحسین می کند ، بیشتر از شخصی که بر ارزشهای خودآزاری تأکید می کند ، بیشتر از محصولات سازگار با محیط زیست استفاده می کند (بردی و شوارتز ، 2003). علاوه بر این نشان داده شده است که پیش بینی کننده های قدرتمند از رفتار رأی گیری است (شوارتز و همکاران ، 2010). بنابراین ، مفهوم ارزش اصلی یک ساختار قدرتمند است که ممکن است توضیح دهد که چرا افراد مختلف از چیزهای مختلف ارزش قائل هستند و چرا افراد مختلف در همان وضعیت متفاوت را انتخاب می کنند ، و بنابراین ممکن است به طور مثمر ثمر با تحقیقات عصبی اقتصادی در مورد محاسبه ارزش و تصمیم گیری ترکیب شوند.

با این حال ، تاکنون تحقیقات زیادی برای بررسی مکانیسم های عصبی اساسی نقش ارزش اصلی در تصمیم گیری انجام نشده است. در اولین تلاش برای ادغام ارزش اصلی در تحقیقات فعلی تصویربرداری عصبی ، ما با هدف شناسایی مناطق عصبی درگیر در بازنمایی ارزش هسته (Brosch et al. ، 2012). برای این منظور ، ما نمونه هایی از رفتارهایی را که منعکس کننده مقادیر مختلف اصلی است (به عنوان مثال ، "اصلاح بی عدالتی" ، "احترام به سنت ها") نشان دادیم و از آنها خواستیم که در مقیاس از 1 تا 4 نشان دهند که رفتار چقدر مهم است (و در نتیجه مرتبط با آن. مقدار اصلی) برای آنها (شرایط ارزش اصلی) است. به منظور مقایسه مستقیم مناطق عصبی به نمایندگی از ارزش اصلی با مناطقی که ارزش اقتصادی دارند ، این رفتارها با نمونه هایی از فعالیتهای بتونی بالقوه پاداش (مانند "خوردن یک سیب" ، "تنیس بازی") در هم آمیخته شدند ، که شرکت کنندگان با استفاده از آن استفاده کردند (با استفاده ازهمان مقیاس از 1 تا 4) چقدر دوست دارند این فعالیت را انجام دهند (شرایط ارزش اقتصادی). وضعیت ارزش اقتصادی شبکه ارزش عصبی اقتصادی مورد انتظار ، از جمله مناطقی مانند VMPFC ، قشر سینگولات خلفی و قشر خلفی خلفی را فعال می کند. در مقابل ، وضعیت مقدار هسته منجر به افزایش فعال سازی در قشر جلوی مغز (MPFC) و در جسم خلط آور پشتی شد. MPFC غالباً با فرآیندهای مربوط به تأمل در خود مرتبط بوده است (Macrae et al. ، 2004 ؛ Northoff and Bermpohl ، 2004 ؛ Mitchell et al. ، 2005 ؛ Lieberman ، 2010) ، هر دو هنگامی که صریحاً در مورد خود شخص منعکس می شوند و هنگامی که به طور صریح پردازش خود را پردازش می کننداطلاعات مرتبط (رامسون و همکاران ، 2010) ، و علاوه بر این نشان داده شده است که هنگام فکر کردن در مورد اهداف آینده ، که از نزدیک با ارزش های اصلی فرد گره خورده اند ، فعال می شوند (D'Argembeau و همکاران ، 2009). فعال سازی مشاهده شده از MPFC بنابراین با مفهوم سازی ارزش هسته به عنوان بخشی جدایی ناپذیر از خود سازگار است (هیتلین ، 2003). با این حال ، با توجه به اینکه تاکنون این تنها مطالعه تصویربرداری عصبی است که ارزش اصلی آن را به MPFC پیوند می دهد ، تکرار این یافته در مطالعات آینده مهم است.

از ارزش های اصلی گرفته تا ارزش اقتصادی: یک چارچوب مشترک برای تصمیم گیری مبتنی بر ارزش

همانطور که در بخش های قبلی بیان شده است ، ارزش اقتصادی و ارزش اصلی هر دو به بازنمایی های ارزیابی کننده اشاره می کنند که تصمیمات و رفتارها را راهنمایی می کنند. با این حال ، آنها در سطوح مختلف مشخصات موقعیتی مفهوم سازی می شوند ، با ارزش اقتصادی به یک ارز مشترک که در موقعیت های انتخاب بتن عمل می کند ، و ارزش اصلی اشاره به سازه های انگیزشی که در بسیاری از موقعیت ها انتخاب و رفتارها را راهنمایی می کند. با وجود شباهت های مفهومی ، بین دو سنت تحقیقاتی ادغام و لقاح زیادی صورت نگرفته است. ما پیشنهاد می کنیم دو مفهوم ارزش را در یک چارچوب مشترک برای تصمیم گیری ترکیب کنید. در پیوند این دو مفهوم ، تحقیقات عصبی اقتصادی ممکن است توسط یک مفهوم پیچیده و تجربی معتبر غنی شود که امکان پیش بینی و توضیح تفاوت های فردی در تصمیم گیری مبتنی بر ارزش را فراهم می کند. علاوه بر این ، ادغام مجموعه ای از مقادیر اصلی و رفتارهای مرتبط با آن در تحقیقات عصبی اقتصادی فراتر از نوع انتخاب هایی است که معمولاً به صورت تجربی مورد بررسی قرار می گیرند ، از انتخاب های ساده بین کالاهای مصرفی به مجموعه ای از انتخاب های متنوع تر و پیچیده تر حرکت می کنند. در عوض ، تحقیقات ارزش اصلی ممکن است درک عمیق تری از مکانیسم های اساسی کسب کند که ارزش های اصلی آن بر تصمیمات و رفتارها تأثیر می گذارد. در این زمینه ، چندین محقق با ارزش اصلی اظهار داشته اند که اثرات ارزش اصلی بر تصمیمات و رفتارها نسبتاً غیرمستقیم است ، با تغییر اعتقادات و هنجارهای فرد اعمال می شود (دیتز و همکاران ، 2005) یا با بهره برداری از نیاز فرد به سازگاریبین اعتقادات و اقدامات (Rokeach ، 1973).

در اینجا ما می خواهیم این احتمال را ارزیابی کنیم که علاوه بر این اثرات غیرمستقیم ، یک اتصال مستقیم تر ، ارزش اصلی ، ارزش اقتصادی ، تصمیم گیری و رفتار را پیوند می دهد. فرضیه ما این است که اختلافات فردی در ارزش اصلی ممکن است تعیین کننده میزان ارزش اقتصادی به گزینه های مختلف در موقعیت های انتخاب بتن باشد. بنابراین ، اثرات رفتاری تفاوتهای ارزش اصلی ممکن است - حداقل تا حدی - توسط مکانیسم های عصبی اساسی محاسبه ارزش اقتصادی انجام شود. در ادامه ، ما شواهد مربوط به تصویربرداری عصبی مربوطه را که می توان فرضیه ما را می توان ارزیابی کرد ، مرور خواهیم کرد. در حالی که به دانش ما فقط دو مطالعه تاکنون به طور مستقیم به تأثیر ارزشهای اصلی بر فعال سازی عصبی پرداخته اند (بروش و همکاران ، 2011 ، 2012) ، تعدادی از مطالعات عصبی دیگر ارتباطات عصبی یک رفتار خاص را که مربوط به آن است ، بررسی کرده اندابعاد ارزش اصلی خودآزمایی در مقابل خودآموزی: رفتار خودخواهانه در مقابل نوعدوستانه بیان شده توسط کمکهای خیریه. اولین مطالعه تصویربرداری عصبی برای بررسی همبستگی های عصبی کمکهای خیریه (مول و همکاران ، 2006) یک سری انتخاب را به شرکت کنندگان ارائه داد که آیا پول به یک سازمان خیریه مربوط به یک امر مهم اجتماعی (مانند حقوق کودکان ، برابری جنسیتی ، کمک می کنند.، یا انرژی هسته ای). در آزمایشات دیگر ، شرکت کنندگان برای خود پول دریافت کردند. نتایج نشان داد که افزایش فعال شدن جسم مخطط ، بخش اصلی سیستم عصبی به نمایندگی از ارزش اقتصادی ، هم در هنگام شرکت کنندگان پول برای خود و چه زمانی تصمیم به اهداء یک دلیل خوب گرفتند. در تحقیقات بیشتر ، نشان داده شده است که ارزش درک شده کمک های خیریه در VMPFC/OFC نیز نشان داده شده است (هار و همکاران ، 2010). در کنار هم ، این یافته ها نشان می دهد که دریافت پول و اهدا پول هر دو تجربیات پاداش دهنده است ، همانطور که توسط یک سیستم آناتومیکی مشترک از نمایندگی ارزش بیان شده است. این یافته ها با نشان دادن افزایش پاسخ های جسم مخطط به انتقال پول خیرخواهانه نیز افزایش یافته است که انتقال نیز اجباری است (مشابه مالیات بر درآمد) ، اما وقتی افراد داوطلبانه تصمیم به کمک مالی می گیرند ، پاسخ جسم مخطط حتی بیشتر است (هارباگ و همکاران.، 2007). در یک مطالعه دیگر ، شرکت کنندگان با یک جفت مطابقت داشتند و با یک سری توزیع پولی نابرابر ارائه می شدند ، جایی که یک شرکت کننده یک موقوفات پولی بزرگ و دیگری را دریافت نکرد (Tricomi et al. ، 2010).

شرکت کننده که قبلاً در محاکمات قبلی پول زیادی دریافت کرده بود ، در هنگام مشاهده انتقال پول به شرکت کننده دیگر (که قبلاً پول کمتری دریافت کرده بود) ، در مقایسه با زمانی که خودشان پول دریافت می کردند ، پاسخ عصبی قوی تری در VMPFC/OFC و استریاتوم شکمی نشان دادند ، در مقایسه با زمانی که خودشان پول دریافت می کردند.، نشان می دهد که مناطق ارزش عصبی نیز ارزش مربوط به انصاف توزیع را نشان می دهند. سرانجام ، در مطالعه ای در مورد معضلات اخلاقی ، شرکت کنندگان با سناریوهایی روبرو شدند که در آنجا مجبور بودند تصمیماتی بگیرند که جان برخی افراد را فدا کند تا دیگران را نجات دهد."ارزش پاداش اخلاقی" مورد انتظار (به عنوان مثال ، نسبت زندگی نجات یافته/گمشده) توسط VMPFC/OFC و جسم مخطط شکمی ردیابی شد ، نشان می دهد که تصمیمات مبتنی بر ارزشهای خودجین شده ممکن است همان سیستم های عصبی را شامل شود که نشان دهنده ارزش اقتصادی هستند (Shenhav و Shenhav وگرین ، 2010). روی هم رفته ، این نتایج حاکی از آن است که مناطق عصبی که نماینده ارزش اقتصادی هستند در تصمیمات و رفتارهایی که مربوط به ارزشهای اصلی هستند ، درگیر هستند.

اما آیا تفاوت های فردی در فعال سازی این مناطق مربوط به تفاوت های واقعی در تصمیمات و رفتارهای نوع دوستانه است؟در مطالعه پرداخت مالیات توسط هارباف و همکاران که در بالا توضیح داده شد ، شرکت کنندگان که هنگام دریافت پول برای خود پاسخ شدیدتری نشان دادند ، کمتر تصمیم گرفتند تا پول به امور خیریه اهدا کنند (هارباگ و همکاران ، 2007). علاوه بر این ، در یک مطالعه با نگاهی به تفاوت های فردی در ترجیحات برای انصاف توزیع ، شرکت کنندگان که به طور کلی توزیع مساوی از پول را انتخاب می کنند ، در هنگام مواجهه با توزیع های بسیار ناهموار ، فعال سازی آمیگدال را افزایش می دهند (Haruno and Frith ، 2010). این دو مطالعه نشان می دهد که تفاوتهای رفتاری که به مقادیر اصلی مربوط می شوند ممکن است در واقع با تفاوت در فعال سازی مناطق ارزش عصبی اقتصادی هدایت شوند.

به عنوان یک گام پایانی در زنجیره استدلالی ما ، نشان داده می شود که الگوهای مختلف فعال سازی عصبی در مناطق با ارزش اقتصادی در واقع با تفاوت های فردی در سلسله مراتب ارزش اصلی مرتبط هستند. برای پرداختن به این مسئله ، ما سلسله مراتب ارزش اصلی افرادی را که در یک کار اهدای عضو شرکت کرده بودند ، اندازه گیری کردیم (بروش و همکاران ، 2011). در برخی از محاکمات ، شرکت کنندگان می توانند برای خود پول بدست آورند ، در سایر محاکمات تصمیم گرفتند که آیا می خواهند مقداری از پول خود را به امور خیریه اهدا کنند. تجزیه و تحلیل تصمیمات اتخاذ شده در طول کار نشان داد که شرکت کنندگان با سلسله مراتب ارزش اصلی خود محور پول کمتری را به امور خیریه اهدا می کنند ، نشان می دهد که ارزش های اصلی خود با علاقه بیشتر در رفتار خودخواهانه تر منعکس می شوند (شکل 2 را ببینید). در سطح عصبی ، تمام شرکت کنندگان ما هنگام دریافت پول ، فعال سازی جسم مخطط را افزایش دادند. با این حال ، فعال سازی برای شرکت کنندگان با سلسله مراتب ارزش اصلی خود محور تر ، نشان می دهد که رفتار خودخواهانه به طور بالقوه برای شرکت کنندگان با ارزش های اصلی خود محور نسبت به شرکت کنندگان کمتر متمرکز پاداش بیشتری دارد.

www.frontiersin.org

شکل 2

شکل 2. تأثیر سلسله مراتب ارزش اصلی خود محور بر مناطق عصبی که نمایانگر ارزش اقتصادی و رفتارهای خیریه هستند.(الف) شرکت کنندگان با سلسله مراتب ارزش اصلی خود محور به جای اهدای آن به امور خیریه ، پول بیشتری را برای خود نگه داشتند.(ب) همان شرکت کنندگان هنگام دریافت پاداش های پولی ، فعال سازی در جسم مخطط شکمی را افزایش دادند.(ج) همبستگی بین ارزش شخصی و برآورد پارامتر برای جسم مخطط شکمی (بازتولید با مجوز از بروش و همکاران ، 2011).

علاوه بر این ، شرکت کنندگان با مقادیر اصلی خود محور ، پاسخ عصبی قوی تری از آمیگدال را هنگام داشتن فرصتی برای به دست آوردن پول برای خود نشان دادند ، مطابق با این پیشنهاد که آمیگدال به عنوان یک آشکارساز مرتبط عمل می کند که با توجه به شادی انگیزشی یک محرک حساس است. نیازها ، اهداف و ارزشهای ارگانیسم (دیویس و والن ، 2001 ؛ ساندر و همکاران ، 2003 ؛ پیموا ، 2010 ؛ کانینگهام و بروش ، 2012).

با کمال تعجب، شرکت‌کنندگان در هنگام تصمیم‌گیری برای اهدای پول خود به خیریه، کاهش فعال‌سازی جسم مخطط را نشان دادند، مطابق با غیرفعال‌سازی جسم مخطط مشاهده شده در طول ضرر مالی (دلگادو و همکاران، 2003)، که برخلاف مطالعات بررسی‌شده در بالا است که افزایش فعال‌سازی جسم مخطط را در طول نوع‌دوستی گزارش می‌کردند. کمک های مالی (مول و همکاران، 2006؛ هارباگ و همکاران، 2007). تفاوت بین نتایج ما و نتایج Harbaugh و همکاران.(2007) و مول و همکاران.(2006) ممکن است به دلیل تفاوت های زمینه ای یا روش شناختی باشد. به عنوان مثال، در مطالعه مول و همکارانش، شرکت کنندگان در هر کارآزمایی با یک سازمان خیریه متفاوت مواجه می شدند که شامل سازمان هایی می شد که اهداف آنها توسط شرکت کنندگان تایید نمی شد، در حالی که در مطالعه ما، شرکت کنندگان همیشه به همان موسسه خیریه اهدا می کردند. از قبل توسط شرکت کننده انتخاب شده است. علاوه بر این، در مطالعه هاربو و همکارانش، بازده پولی به موسسه خیریه با ضرر مالی شرکت‌کننده ارتباطی نداشت (یعنی آزمایش شامل آزمایش‌هایی بود که شرکت‌کننده 45 دلار از دست داد، اما خیریه فقط 15 دلار آمریکا دریافت کرد. به عنوان آزمایشی که در آن شرکت کننده 45 دلار از دست داد و خیریه همه آن را دریافت کرد). پاسخ مخطط منعکس کننده افزایش فعال سازی برای افزایش بازده پولی به موسسه خیریه است. بنابراین، این تحلیل نسبت به اثرات زیان مالی شرکت‌کننده حساس نیست.

روی هم رفته ، نشان داده شده است که اختلافات فعال سازی جسم مخطط با رفتارهایی که منعکس کننده ارزشهای اصلی خود و همچنین خودمان است ، مرتبط است. علاوه بر این ، نتایج ما به یک فرایند عصبی غیر شناختی اضافی که در رفتار خودآموزیت که شامل مکانیسم های شناخت اجتماعی است ، اشاره می کند: در مطالعه ما ، هنگام مواجهه با فرصتی برای اهدای پول ، شرکت کنندگان سخاوتمندتر افزایش فعال سازی در قشر پیشانی پشتی (DMPFC) را نشان دادند ، که که، همراه با اتصالات تمپوروپاریت (TPJ) و precuneus یک شبکه شناخت اجتماعی را تشکیل می دهد که در شکل گیری برداشت دیگران و در تفکر در مورد نیازها ، اهداف و اعتقادات دیگران نقش دارد (Frith and Frith ، 1999 ؛ Van Overwalle ، 2009). بنابراین ، رفتار نوعدوستانه ممکن است مربوط به ارزیابی دقیق تر نیازها و اهداف دیگران باشد نه نیازهای خود شخص. مطابق با این مفهوم ، یک مطالعه اهدای عضو دیگر مشاهده کرد که فعال سازی در TPJ راست با تمایل شرکت کنندگان برای اهدا پول به یک سازمان خیریه در ارتباط است (هار و همکاران ، 2010). علاوه بر این ، تفاوت های عصبی در حجم ماده خاکستری در TPJ نشان داده شده است که به شدت با رفتار نوعدوستانه همراه است (موریشیما و همکاران ، 2012) ، یک بستر بیولوژیکی بالقوه را فراهم می کند که ممکن است زمینه ساز ثبات انتخاب های نوعدوستانه باشد.

روی هم رفته ، یافته های مورد بررسی در اینجا نشان می دهد که ارزش های اصلی ممکن است اثرات خود را بر تصمیمات و رفتارها از طریق مدولاسیون مناطق عصبی درگیر در محاسبه ارزش اقتصادی انجام دهند: شرکت کنندگان با سلسله مراتب ارزش حاکم بر ارزشهای اصلی خود محور تصمیمات خودخواهانه تر می شوندو فعال سازی قوی تر از جسم مخطط شکمی را نشان دهید (بروش و همکاران ، 2011). بنابراین ، شرکت کنندگان با ارزش های اصلی خود محور ممکن است انتخاب ها و رفتارهای خودخواهانه را با ارزش تر درک کنند ، و در نتیجه این رفتارها را بیشتر از شرکت کنندگان با ارزش های اصلی خود محور نشان می دهد. رفتارهای نوعدوستانه نیز ممکن است در فعال سازی دیفرانسیل جسم مخطط شکمی منعکس شود (مول و همکاران ، 2006 ؛ هارباگ و همکاران ، 2007) ، اما ممکن است علاوه بر این شامل افزایش استخدام مناطق شناخت اجتماعی مانند DMPFC باشد (Brosch et al. ، 2011) و TPJ (Hare et al. ، 2010) ، که درگیر چشم انداز و تفکر در مورد نیازها و اهداف دیگران هستند. در طول انتخاب های خیرخواهانه ، مناطق شناخت اجتماعی باعث افزایش اتصال با مناطقی که ارزش اقتصادی دارند ، نشان می دهد (Hare et al. ، 2010) ، و بنابراین ممکن است ارزش پاداش اقتصادی مورد انتظار اقدامات خودخواهانه را افزایش دهد.

بنابراین ، هنگامی که شخصی با سلسله مراتب معین از ارزش های اصلی با یک وضعیت تصمیم گیری مشخص روبرو شود ، این ارزش های اصلی ممکن است با تعدیل مستقیم محاسبات ارزش پاداش مورد انتظار برای گزینه های مختلف ، تأثیر خود را در انتخاب ها و رفتارهای فردی اعمال کنند. نظریه پردازی قبلی در روانشناسی اجتماعی و جامعه شناسی ، پیوند بین ارزش اصلی و رفتار را نسبتاً غیرمستقیم مفهوم سازی کرده است ، با فرض اینکه ارزشهای اصلی بر اعتقادات و هنجارهای یک فرد تأثیر می گذارد که در نتیجه منجر به اختلافات رفتاری می شود (دیتز و همکاران ، 2005) یا توسطبا فرض اینکه رفتار کنگره ارزش عمدتاً با نیاز فرد به سازگاری بین اعتقادات و اقدامات شخص هدایت می شود (Rokeach ، 1973). ما پیشنهاد می کنیم که علاوه بر این مسیرهای غیرمستقیم ، یک مسیر مستقیم تر ممکن است تأثیر ارزش اصلی بر رفتار باشد. با تعدیل محاسبات ارزش اقتصادی برای گزینه های مختلف رفتاری ، مقادیر اصلی ممکن است به طور مستقیم بر ارزش پاداش درک شده از گزینه های مختلف رفتاری تأثیر بگذارد (همچنین به Feather ، 1995 مراجعه کنید). البته لازم به ذکر است که تمام مطالعات تصویربرداری عصبی ذکر شده در اینجا از تصمیمات مالی استفاده کرده اند و تصمیم گیری مربوط به ارزش اصلی را به حساسیت بالاتر فقط به پاداش پولی مرتبط کرده اند. انواع مختلفی از پاداش ها ، از جمله پاداش های اولیه مانند مواد غذایی یا محرک های شهوانی و همچنین پاداش های ثانویه مانند پول یا قدرت وجود دارد. هنوز نشان داده شده است که یافته های بررسی شده در اینجا می تواند در موقعیت های دیگر و انواع پاداش تعمیم یابد. متاآنالیز اخیر (Sescousse و همکاران ، 2013) تأیید کرد که مقدار پاداش محاسبات شبکه عصبی به طور مشابه توسط انواع مختلف پاداش های اولیه و ثانویه فعال می شود. با این حال ، بررسی تفاوتهای فردی در حساسیت به انواع مختلف پاداش به عنوان تابعی از سلسله مراتب ارزش اصلی فردی بسیار جالب خواهد بود (به عنوان مثال ، مقایسه ارزش پاداش محرکهای شهوانی در شرکت کنندگان با مقادیر بسیار محافظه کارانه در مقابل شرکت کنندگان با تحریک تلفظ شده وارزش های هیدونیسم) 1.

علاوه بر این تأثیر مستقیم ارزشهای اصلی بر بازنمایی های عصبی از ارزش اقتصادی در جسم مخطط و VMPFC ، و همچنین مدولاسیون آنها از طریق مناطق شناخت اجتماعی مانند TPJ و DMPFC ، یک مسیر غیرمستقیم تر که با استفاده از آن ارزش های اصلی بر اعتقادات و هنجارهای فردی تأثیر می گذاردممکن است نقش مهمی ایفا کند: ارزشهای اصلی بخش مهمی از خودپنداره ما را تشکیل می دهند ، یعنی آنها به ما کمک می کنند تا خودمان را تعریف کنیم. فکر کردن در مورد خود به عنوان "شخصی که از خیرخواهی قدردانی می کند" نشان دهنده یک هدف مهم از نظر انگیزشی است که ممکن است رفتارهای متناسب با ارزش اصلی را حتی در صورت عدم وجود موقعیت های انتخابی مشخص یا گزینه های پاداش دهنده ترویج کند. به عنوان مثال ، شخصی که از خیرخواهی قدردانی می کند ممکن است اغلب تلاش کند تا موقعیت ها و محیط هایی را انتخاب کند که در آن می توان رفتارهای نوع دوستانه بتن را تحقق بخشید ، مانند رفتن به سرمایه داران یا فروش های خیریه ، تا مطابق با اعتقادات خود عمل کند.< Pan> علاوه بر این تأثیر مستقیم ارزشهای اصلی بر بازنمایی های عصبی از ارزش اقتصادی در جسم مخطط و VMPFC ، و همچنین مدولاسیون آنها از طریق مناطق شناخت اجتماعی مانند TPJ و DMPFC ، مسیری غیرمستقیم تر که توسط آن ارزش های اصلی بر فرد تأثیر می گذارداعتقادات و هنجارها ممکن است نقش مهمی داشته باشند: ارزشهای اصلی بخش مهمی از خودپنداره ما را تشکیل می دهند ، یعنی آنها به ما کمک می کنند تا خودمان را تعریف کنیم. فکر کردن در مورد خود به عنوان "شخصی که از خیرخواهی قدردانی می کند" نشان دهنده یک هدف مهم از نظر انگیزشی است که ممکن است رفتارهای متناسب با ارزش اصلی را حتی در صورت عدم وجود موقعیت های انتخابی مشخص یا گزینه های پاداش دهنده ترویج کند. به عنوان مثال ، شخصی که از خیرخواهی قدردانی می کند ، ممکن است اغلب تلاش کند تا موقعیت ها و محیط هایی را انتخاب کند که در آن می توان رفتارهای نوع دوستانه بتن را تحقق بخشید ، مانند رفتن به سرمایه داران یا فروش های خیریه ، تا مطابق با اعتقادات خود عمل کند. علاوه بر این به اینتأثیر مستقیم ارزشهای اصلی بر بازنمایی های عصبی از ارزش اقتصادی در جسم مخطط و VMPFC و همچنین مدولاسیون آنها از طریق مناطق شناخت اجتماعی مانند TPJ و DMPFC ، مسیری غیرمستقیم تر که توسط آن ارزشهای اصلی بر اعتقادات و هنجارهای فردی تأثیر می گذارد ممکن است مهم باشدنقش: ارزشهای اصلی بخش مهمی از خودپنداره ما را تشکیل می دهند ، یعنی آنها به ما کمک می کنند تا خودمان را تعریف کنیم. فکر کردن در مورد خود به عنوان "شخصی که از خیرخواهی قدردانی می کند" نشان دهنده یک هدف مهم از نظر انگیزشی است که ممکن است رفتارهای متناسب با ارزش اصلی را حتی در صورت عدم وجود موقعیت های انتخابی مشخص یا گزینه های پاداش دهنده ترویج کند. به عنوان مثال ، شخصی که از خیرخواهی قدردانی می کند ممکن است اغلب تلاش کند تا موقعیت ها و محیط هایی را انتخاب کند که در آن می توان رفتارهای نوع دوستانه بتن را تحقق بخشید ، مانند رفتن به سرمایه داران یا فروش های خیریه ، تا مطابق با اعتقادات خود عمل کند.

یافته‌های بررسی شده در اینجا علاوه بر این، دیدگاه جدیدی را در مورد مکانیسم‌هایی که ممکن است زمینه ساز توسعه تفاوت‌ها در سلسله مراتب ارزش اصلی فردی (یا فرهنگی) باشد، نشان می‌دهد: برخی از گروه‌ها یا افراد معمولاً هنگام دریافت اشیاء با ارزش، حساسیت قوی‌تری نسبت به مناطق ارزش اقتصادی نشان می‌دهند. به دلیل عوامل ژنتیکی یا عوامل اپی ژنتیکی مانند تقویت اجتماعی. معمولاً حساسیت به پاداش قوی‌تر ممکن است منجر به افزایش رفتار منفعت‌خواهانه از طریق تقویت مثبت و ارزیابی مثبت‌تر نتایج آینده‌نگر چنین رفتاری در فرآیندهای تصمیم‌گیری مرتبط شود. این ممکن است منجر به افزایش احتمال انتخاب گزینه های خودخواهانه شود. مشابه نقش ادراک از خود در شکل گیری نگرش (Bem, 1972)، انتخاب معمولی از رفتارهای خودخواهانه ممکن است در سلسله مراتب ارزش اصلی تعدیل شده متبلور شود که بر ارزش های خود محور تأکید دارد. هنگامی که این ارزش ها بخشی جدایی ناپذیر از خودپنداره شدند، نمایش صریح اهمیت طبقات خاصی از رفتار ممکن است با ترکیب مکانیسم های تقویت کننده صریح و ضمنی، تصمیمات و رفتارها را هدایت کند. مدل ارائه شده در این مقاله باید تنها به عنوان نقطه شروع در نظر گرفته شود، زیرا تحقیق در مورد همبستگی های عصبی و مکانیسم های ارزش های اصلی در مراحل اولیه است. با این حال، امیدواریم که مشارکت ما تحقیقات بیشتری را تحریک کند که بر نقش تفاوت‌های فردی در تصمیم‌گیری و مکانیسم‌های عصبی اساسی تمرکز دارد. در این زمینه، اقتصاددانان اخیراً بررسی تأثیر تفاوت‌های فردی در ویژگی‌های شخصیتی (به عنوان مثال، «پنج بزرگ») بر تصمیم‌گیری اقتصادی را آغاز کرده‌اند (روستیچینی، 2009)، به عنوان مثال، نشان می‌دهند که روان رنجوری با تمایل کمتری برایپذیرش ریسک و برونگرایی به کاهش بیزاری از ابهام. تا حدودی با بعد خودپرستی- نوع دوستی مورد بحث در مقاله حاضر، پیشنهاد شده است که بعد شخصیتی توافق پذیری ممکن است با همکاری بالاتر با دیگران مرتبط باشد. به نظر می رسد داده های اولیه از یک بازی Prisoner's Dilemma از این پیوند حمایت می کند Rusticini et al.(2011). تحقیقات آینده در مورد ارزش‌های اصلی باید اندازه‌گیری ابعاد شخصیت و سلسله مراتب ارزش اصلی فردی را به طور همزمان انجام دهد تا ارزیابی کند که کدام سازه‌ها پیش‌بینی‌کننده‌های قوی‌تری برای تصمیم‌گیری‌ها و رفتارهای فردی هستند.

در حالی که مدل ذکر شده در اینجا بر ابعاد اصلی "خودآرایی در مقابل خود تحقیر" متمرکز است ، مدل شوارتز (1992) حاوی یک بعد دوم است ، با عنوان "باز بودن برای تغییر در مقابل حفاظت". در حالی که به سختی هیچ تحقیقاتی در زمینه تصویربرداری به طور مستقیم در مورد این بعد ارزش اصلی وجود ندارد ، تعدادی از مطالعات با همبستگی عصبی لیبرالیسم سیاسی در مقابل محافظه کاری بررسی کرده اند (Jost and Amodio ، 2012) ، ابعادی که می تواند به طور منطقی با ابعاد ارزش اصلی مرتبط باشد. جالب اینجاست که این یافته ها نشان می دهد که محافظه کاری سیاسی با خطاهای مرتبط با پایداری بیشتر و کاهش پاسخ های عصبی یک سیستم ت فارکس وکسب درامد...

ما را در سایت فارکس وکسب درامد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : آرش اصل زاد بازدید : 119 تاريخ : پنجشنبه 9 شهريور 1402 ساعت: 17:04